یک مشت حرفهای مادرانه

کابوس روزگار رهایم نمی‌کند/نجوای مادرانه بماند برای بعد

یک مشت حرفهای مادرانه

کابوس روزگار رهایم نمی‌کند/نجوای مادرانه بماند برای بعد

اگر عشق نمی بود
علف های بهاری
در آن سرد سحرگاه
سر از خاک نمی زد

اگر عشق نمی بود
ز سنگ سیه آن چشمه‌ی جوشان
گریبان زمین را به جنون چاک نمی زد

اگر عشق نمی بود
بر آن شاخه‌ی انجیر تک‌افتاده، چکاوک
چنین پرده‌ی عشاق ، طربناک نمی زد

اگر عشق نمی بود
اگر عشق نمی بود

"محمدرضا شفیعی کدکنی"